نامه لیلا دانش‌آموز کلاس چهارم نسترن، نیمکت سوم

سلام ای خواسته ی شگرف، عزیز رویایی، همه می گویند شکی نیست تو با پرستو همراه بهار میایی

باغبان باغ عشق سلام، امروز که فرسخ ها از وجود نازنینت دورم احساس می کنم به اندازه ی شاهرگ حیات به من نزدیکی چون طنین صدایت را همواره در گوش دارم واندرزهایت را حلقه ای آویز گوشم کرده ام. بهترین درودها را به وسعت لحظات شاد باهم بودن برایت ارمغان دارم. دیشب نامه ات (بابا آب داد) را خواندم و اطمینان پیدا کردم هنوز بچه هایت را فراموش نکرده ای و با گریه به خواب رفتم خوابی از جنس بلور، خوابی به امید فردا. بازهم در کلاس حاضر شوید سرحال امیدوار با یک دنیا آموختنی ها.

آقای کمانگر عزیز، هرگز فراموش نخواهم کرد زمانی که خبر از مرگ همکلاسیمان کوروش را شنیدی چه بر سرت آمد و چگونه برایش گریه کردی و اکنون هم هنوز در غمش برایش می نویسی و یا روزی که سرگل دختر بیچاره ای را که به زور از نیمکت های شکسته ی کلاس سرد وتاریکش جدا کردند واو را به خانه نابخت شوهر فرستادند، بگذار از سرنوشتش برایت بگویم هر چند که مطمئن هستم بسیار اندوهگین ات می کنم. او را نیز مانند کوروش با جسدی بی جان به همان روستا بازگرداندند، اما با ۹۰% سوختگی ناشی از خود سوزی. آقای معلم عزیزم بدان که بسیاری از بچه هایت به نوعی کوروش و سرگل می شوند. همین را بگویم که همه آرزوهایی را که از ما می پرسیدی می خواهید آینده چگونه باشد، در حد یک آرزو ماند. فقط خوشبختانه یک آرزوی من که هنگام خردسالی داشتم که کاش می شد فرشتگان را دید به حقیقت پیوست ومن یکسال تجربه با فرشته بودن را داشتم..

ای بهترین، هیچگاه کلمه ی خدا حافظی برایم خوشایند نخواهد بود چون یادآور خاطره تلخ پایان سال تحصیلی را با تو در ذهنم تداعی میکند. چه سخت از ما دور شدی و ما همه بخاطر آخرین روز دیدار کنارت گریه کردیم. مطمئن هستم که همه را بیاد داری. من لیلا ۲۱ ساله هستم و در دوم دبیرستان ازدواج کردم و اکنون بچه ای سه ساله دارم که آرزو داشتم که روزی فرزندانمان نیز پشت همان نیمکت ها را با تو تجربه کنند. من هنوز بعد از گذشت نه سال کلاس درسم را با تو تجسم میکنم و به آن روز ها غبطه می خورم اما اکنون چگونه برای فرزندم از تو بگویم؟ بگویم خوب بود عاشق و دلسوز بود. او چه جواب خواهد داد؟ مطمئن می گوید مادر بیا تا خوب نباشیم، هیچگاه عاشق و دلسوز نباشیم. پس کجائید آن خوب…؟

به امید رهایی و آزادی معلم و برادر خوب و همیشگی و سر مشق زندگیمان فرزاد کمانگر

لیلا دانش آموز کلاس چهارم نسترن، نیمکت سوم